وقتی تو نیستی
وقتی تو نیستی
وقتی که تو نیستی پیشِ نگاهِ من
دنیا میشه تاریک، تهرون میشه لندن
بارون میاد شُر شُر، یکریز و بیوقفه
روزنامهها خالی، رادیو بیحرفه...
وقتی که اخمویی طوفانیه دریا
صاعقه میباره، ویرون میشن پلها
زلزله، قحطی، جنگ، دنیا رو میگیرن
صدها جَریب جنگل یک شبه میمیرن...
وقتی که غمگینی کشتیا غرق میشن
گنجشکا دلمُردن، مردم با هم دشمن
پنجرهها خاموش، تقویم عزاداره،
کسی نمیخنده، چاپلین هم بیکاره...
اما زمانی که میگی منو میخوای،
وقتی که بعد از قهر سراغِ من میای،
خوشبختِ خوشبختیم، من و تو و مردم
قسمت میشه لبخند، قسمت میشه گندم...
خدا هم میخنده، وقتی که تو شادی
روزنامه پُر میشه از حرفِ آزادی
رادیو میخونه «مرا ببوسو» باز
یک ماه مُرَخَصی میدن به هر سرباز...
خلاصه دنیا رو چشمات میگردونن
گنجشکا هر روز صبح واسه تو میخونن
لبخندت تفسیر شعرای مولاناس
با تو دلم گرمه، بیتو جهان تنهاس...